کافی نت صنم

محیطی آرام و دل نشین

کافی نت صنم

محیطی آرام و دل نشین

لحظه ی دیدار

 

لحظه ی دیدار

لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام ، مستم
باز می لرزد ، دلم ، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های ! نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ
 های ، نپریشی صفای زلفکم را ، دست
و آبرویم را نریزی ، دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است

 

با سلام به همه بچه های کافی نت صنم  blog کافی نت صنم راه اندازی شد  

 

 

 

نام من عشق است آیا می‌شناسیدم؟
زخمی ام  زخمی سراپا می‌شناسیدم ؟

با شما طی کرده ام راه درازی را
خسته هستم خسته ، آیا می‌شناسیدم؟

راه ششصد ساله‌ای از دفتر حافظ
تا غزل‌های شماها ، می‌شناسیدم؟

این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده است
من همان خورشیدم اما، می‌شناسیدم؟

پای رهوارش شکسته ، سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا ، می‌شناسیدم؟

می‌شناسد چشم‌هایم چهره‌تان را
همچنانی که شماها می‌شناسیدم
 
این‌چنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا ، می‌شناسیدم!

من همان دریایتان ای رهروان عشق!
رودهای رو به دریا! می‌شناسیدم

اصل من بودم ، بهانه بود و فرعی بود
عشق « قیس » و حُسن « لیلا » می‌شناسیدم؟

در کف « فرهاد » تیشه من نهادم ، من!
من بریدم ، بیستون را می‌شناسیدم؟

مسخ کرده چهره‌ام را گرچه این ایام
با همین دیوار ، حتی می‌شناسیدم

من همانم ، مهربان سال‌های دور
رفته‌ام از یادتان؟ یا می‌شناسیدم؟

                                                     شعر : حسین منزوی